راه اندازی سامانه پیام کوتاه رایگان
در سوگ حسین سالها می گرییم * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * شرح شرحه شرحه شدن عشق * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * درس عاشورا درس زندگیست * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * چون خون گلوی اصغرت را دیدی * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * تقدیر در شمشیر پیمان های عاشورا ست * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * وحشت گرفته بود * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * یا حسین امشب شب دیدار اوست * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * ماه محرم آمد و دلها گرفته * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * خواب برخیز که امروز کسی در خواب نیست عـطر خون پر شده بر دامــن هر شـاخه ی گل * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * اسب ها شیهه نمی کشند * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * سر به سیـــنه دیدمت وایم چرا؟* تو به سر ماندی و من این سر روا * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * این منم که از عشقش مستم ... دل به آقام حسین بستم
در تاسوعا عاشورا می گرییم
او گریه کند به حال ما حق دارد
من در عجبم که ما چرا می گرییم ...
در اجتهاد شریح آنروز که خون خدا را مباح میکرد
و اوج منزلت ری که جای بهشت نشست در نگاه پسر سعد
عاشورا فریادی رسا از حلقوم بریده تاریخ خطبه خطبه اشک
بر گونه های خشک وارثان آب عاشورا
درس خوبی وفلاحت، بندگیست
اگر چه اندک است طول وقوعش
هزاران درس داد آن با طلوعش
با دست خودت روبه خدا پاشیدی
یعنی به خدای خالق خوبی ها
ارزنده ترین هدیَه را بخشیدی
یا حسین:
سرخی شهادت تو ناپیدا بود
عشق تو اما م کربلا ز یبا بود
تنها سبب زندگی دین قطعاً
پیغام نماز ظهر عاشورا بود
هنگامه ای از خون، بیابان های عاشورا ست
تفسیر چرخش های سر، بر سجده گاه عشق
رقص نماز ظهر ِ چوگان های عاشورا ست
تمام وجود اعضای زمین را
و خون میگریست آسمان
و عشق را کشته بودند
فرشتگان گریه میکردند
کسی نبود صدای کودکان را بشنود
گریه شان را ببیند
آرامشان کند
قیامت بود
- عاشورا..
او که عالم نقطه پرگار اوست
یا حسین خونت گواهی بر جلالش میدهد
خود نهاد این نام بر تو نام تو تکرار اوست
دلها ز داغ غربت مولا گرفته
ماه حسین بن علی باز آمد از راه
عالم برای داغ او عزا گرفته
اشک ها در چشم و اندوهی به سینه
دلها هوای کربلایش را گرفته
اشکی به پشت پلک هایم جمع گشته
که گویا انس با عاشورا گرفته
ایـن هـمه تشنه لبی ماهیتش از آب نیست
باغبان غافل از آن گل که بر او اراب نیست
آفتاب نمی تابد
دلها نمی تپند
چشمان غمگین " زینب "
دیگر
لبخند برادر را نمی بیند ..
عشق عاشورا بسر دارم دلا* می زدست ساقی بی سر بخوا
یا حسین جان وای حسین جان یا حسین* سر به سینه آمدم سویت بدین
هر کسی که دلی داره ... عشقشو در دل میذاره
ظهر عاشورا شده باز ... اشک میاد از چشم های ناز
طراح : صـ♥ـدفــ |